وقتی کوچولو بودم
این عکسها مربوط به خیلی وقت پیش است. بیشتر از 2 سال پیش، یازدهم دی ماه 92 . تازه یک روز مانده بود که 6 ماهه بشم و مامانم در مرخصی زایمان به سر می برد. قرار بود به آتلیه برویم و از جمال گردو قلنبه و سر کچل من عکس بندازیم شب قبل از رفتن به عکاسی. مامان بینوای من تاصبح نخوابید چرا که من سرما خورده بودم و تب داشتم به طوری که میخواست قرار عکاسی را کنسل کند. اما وقتی من حالم بهتر شد، به همراه خاله زهرا به عکاسی رفتیم. اما در جریان باشید، که در حین عکاسی مامانم متوجه تب بسیار بالای من شد و من از آتلیه با آژانس به مطب دکتر منتقل شدم...  ...
نویسنده :
راضیه
22:53